نازنین فاطمهنازنین فاطمه، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

فرشته ای از بهشت

اتاقی زیبا برای تو

عزیز دلبندم حالا که بعد از گذشت روزهای سخت بارداری خدا رو شکر وضعیتم به حالت تعادل برگشته من و پدرت هم از این فرصت استفاده کرده و در تدارک آماده کردن وسایل اتاقت هستیم. از آنجا که این اتاق متعلق به توست لازم می دانم همه مراحلش را برایت به شکلی خاطره انگیز بنویسم . . . عزیز دلبندم بعد از گذشت روزهای سخت بارداری خدا رو شکر وضعیتم به حالت تعادل برگشته است. من و پدرت هم از این فرصت استفاده کرده و در تدارک آماده کردن وسایل اتاقت هستیم. از آنجا که این اتاق متعلق به توست لازم می دانم همه مراحلش را برایت به شکلی خاطره انگیز بنویسم قرار است سقف اتاقت را با طرح آسمان کاغذ دیواری کنیم تا هر وقت در تخت می خوابی بتوانی آسمان آبی را ببینی برای ...
20 دی 1391

تعویض دکتر

  قبلا برایت نوشته بودم که برای به دنیا آوردن تو تحت نظر دکتر قائم مقامی هستم یعنی  همان دکتری که خودم را به دنیا آورده بود اما با گذشت بارداریم احساس کردم برای یک دکتر خوب تنها تجریه کافی نیست . . . با تمام معیارهای من همخوانی داشت مهم تر از همه اینکه ویژگی بارزش ایمان و تعهد و وجدان کاری بود و اینکه با بیمارستان هایی قرارداشت که مد نظر من بود یعنی نجمیه و مادران دکتر امینه صابونچی   قبلا برایت نوشته بودم که برای به دنیا آوردن تو تحت نظر دکتر قائم مقامی هستم یعنی همان دکتری که خودم را به دنیا آورده بود اما با گذشت بارداریم احساس کردم برای یک دکتر خوب تنها تجریه کافی نیست من علاوه بر تخصص دکترم نیاز به کسی داشتم ک...
20 دی 1391

نازنین فاطمه یا امیرحسین مسئله این است

  فرشته نازنینم هرچند حس ناخودآگاه همه ما می گوید که تو دختر هستی اما از آنجا که در سونوگرافی جلوی جنسیت تو علامت سوال گذاشته شده کمی ما را به شک انداخته ای برای من و پدرت هیچ تفاوتی نمی کند دختر یا پسر بودنت مهم این است در پناه خدا سلامت به آغوشم برسی اما برای خرید وسایلت با مشکل مواجه شده ایم. با توجه به اینکه پدربزرگ و مادربزرگ هفته آینده عازم ترکیه هستند بهتر دیدیم بخشی از وسایلت از آنجا تهیه شود اما این معما باعث شده به شک بیفتیم به همین دلیل تصمیم گرفتیم یک سونوگرافی دیگر برای تعیین جنسیت برویم . عزیز دل مامان می دونم خیلی باحیا هستی اما خواهشا کمی پاهای خوشگلتو باز کن تا ما با خیال راحت وسایل قشنگتو متناسب با ...
20 دی 1391

اولین ملاقات با تو

  برای رسیدن به این تاریخ روزشماری کرده بودم. روز دوم دی ماه . اولین ملاقات ما با تو . . .   برای رسیدن به این تاریخ روزشماری کرده بودم. روز دوم دی ماه . روزی که قرار بود برای سونوگرافی برویم. دکتر پیشنهاد داده بود برویم پیش دکتر فریور فرزانه اما موفق نشدیم برای این تاریخ وقت بگیریم و به پیشنهاد منشی دکتر قرار شد برویم سونوگرافی نرگس در بلوار کشاورز تقاطع جمالزاده آن روز صبح با صدای زنگ ساعت موبایل پدرت بیدار شدیم. حس صبح های امتحان را داشتم . صبح های پر از استرس و اضطرابی که سعی می کردم با حرف های پدرت بر آن غلبه کنم ، افکار مثبت داشته باشم و تمام انرژی های منفی را از خودم دور کنم. پدرت پیشنهاد داد خودش زودتر برود و وقت...
16 دی 1391

امتحانی برای من و پدرت

  حتما وقتی خاطراتت را در این وبلاگ می خوانی خواهی پرسید چرا از دوم آذر تا به امروز یعنی حدود یک ماه و نیم گذشته  چیزی ننوشته ام حالا برایت می گویم چرا عزیز دلبندم گاهی اوقات خداوند شرایطی را در زندگی ما آدمها ایجاد می کند تا هم ما انسانها را امتحان کند و هم قدرتش را به ما نشان دهد یکی از بزرگترین امتحانهایی که من و پدرت در آن شرکت کردیم همین دوران بود امتحانی که از آن سربلند بیرون آمدیم و فهمیدیم خدا هیچ وقت ما را فراموش نخواهد کرد شاید این مدت لازم بود تا قدر هدیه ای که خدا به ما عطا کرده را بیش از پیش بدانیم این دوران با همه سختیها و نگرانیهایش با پایانی خوش سپری شد و  بار دیگر به من و پدرت ثابت شد که کسی ه...
16 دی 1391
1